لذت جرعه آب خنک در آسمان عدالت

 

هر خبری در ابتدا باعث ایجاد بحث هاى مختلف خواهد شد، اما با مرور زمان کم کم به فراموشى سپرده مى شود ، زیرا مردم جامعه که خود گرفتار مشکلات روزانه ى خودشان هستند دیگر اخبار آن تاثیر ابتدایی خود را از دست خواهد داد. ولى مشکلات تنها چیزى هستند که سر جاى خودشان باقى مى مانند .   

 

خبر حکم صدور قصاص ریختن 5 قطره اسید در دو چشم مجید توسط آمنه بهرامى در هفته ى اخیر تا کنون بیش از هر خبرى هیاهو و بحث و جدال راه انداخته است . نه تنها در ایران بلکه این خبر در صفحات روزنامه ها و مجله هاى خارجى جایى براى خود باز کرده است . عده‌ای از وحشیانه بودن حکم قصاص و نادرستی تفکر چشم در برابر چشم ، گروهی موافق این حکم ، برخى به تناسب جرم و مجازات می‌پرداختند، بعضى از بازدارندنگی چنین احکامی صحبت می‌کردند، عده‌ای از عدم نتیجه دادن این احکام ، برخى هم از احکام و قوانین بدوی ! ، گروهی به حقوق بشر تاکید می‌کردند و گروهی انکار مى کردند که متهم ذره اى از انسانیت در وجوش باشد. عده اى هم از نا انصافى حکم براى پرداخت دیه از سوى قربانی جنایت برای اینکه بتواند جانی را قصاص کند. بعضى خود را جاى متهم ...خود را جاى مظلوم ...خود را جاى اجرا کنندگان قانون و ...   

 

من نمی‌خواهم به این بپردازم که چه احکامی باید صادر کرد، اما مى خواهم بگویم هیچ کدام از ما درد و زجر آمنه را آنطور که خودش محسوس مى کند هرگز نمى توانیم احساس کنیم . او چه می کشد ما غافل از آن دردیم . آمنه جزئى از قلبش را با این حکم توانست خنک کند اما جزء مهمتر از دست دادن چهره و زیبایى او ... زندگى او که باید تا طول عمر در تاریکى و تلخى سپرى کند این جزء را چگونه مى تواند خنک کند ؟! چهره آمنه ترس و وحشت را بهمراه دارد ترس و وحشت دیگران از دیدن این چهره اى که 4 سال پیش بسیار دیدنى بود . چهره او را با پیشرفت علم جراحى و زیبایى شاید ....و شاید کمی بهتر بنظر برسد٬ اما چشمهایی را که هرگز نخواهند دید باید چکار کند ؟! مسلما حق داشت این حکم را خواستار باشد ... حتى حق داشت با اسید تمام وجود مجید را داغون کند اما به همین چشمها اکتفا کرد . پس آمنه حس انقام جویانه نداشته است اگر زندگى بر او تاریک و تلخ است ، نمى خواهد دیگران این تلخى را بچشند . این باشد درس عبرتى براى بقیه آدمهاى خودخواه و بى وجدان .  

 

در قضیه آمنه عوامل مشترکی دست به دست هم داده بودند ...چیزهاى مهمى را در برداشت ... در وهله اول خود انسان ! انسان اگر خوی حیوانی بگیرد بسیار پست تر از هر حیوانی می شود . عشق انسان ، عشق یک حس کاملاً کورکورانه است ولى از خود بیخود شدن و اینگونه با خشونت رفتار کردن موانعى را بهمراه دارد ...جنایاتى را در بر خواهد داشت. ریشه این جنایتها باید در جامعه قابل بحث باشند که متاسفانه در جامعه ما با محدود نمودن جوانان به عشق هاى خیابانى و وقت تلف کردن و پرسه زدن در خیابانها٬ بدون هیچ سرگرمى مناسب و نبود محیط هاى متناسب و آزاد براى جوانان و ..... زمینه ساز این جنایتها خواهد بود و وقتى روح یک فرد بیمار باشد و تمام فکر و ذکر یک شخص چشم دوختن به زن و در نهایت قلب یک زن را بدست آوردن باشد ، چه انتظارى داریم که آرزوهایش بر باد نرود . نکته دیگر خشونت اجتماعى ، هر چه بیشتر باشند درمانش سخت تر و خشونتها ریشه دار خواهند شد و امکان درمان کمتر خواهد بود . جالب است این نابهنجاریها ریشه یابى شوند و دریابیم ریشه این مشکلات از کجا سرچشمه گرفته است، و ریشه یابی مهم تر است که کسی به آن فکر نمی کند! مباحث اجتماعى و رواشناختى جامعه مهم اند اما گویا در جامعه جایى براى بحث ندارند .  !

 

 

نظرات 18 + ارسال نظر
Hamid دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:46 ب.ظ http://downloadha1.blogsky.com

سلام
دوست عزیز من شما را لینک کردم
خیلی خوشحال میشم اگه به من هم سری بزنید
اگه قابل دونستید من رو هم جزو دوستان خود در وبلاگتان لینک کنید

روح اله بلوچی دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.parparook.blogsky.com

سلام
هم جرم و هم قصاص جفتشون تلخی و ناهنجاری خاص خودشون رادارن.....
جو بدیه
دوستان یه سرگرمیه وبلاگی گذاشتن تو هم بیا و شریک شو در این سفره

سلام روح الله عزیز ..
کاملا اما اگه این نابهنجاریها و خشونتهای اجتماعی با خشونت بیشتر درمان نشوند شاید بهتر باشه.

سپاس از دعوت...فکرش را میکنم .

شاد و موفق باشید

پ.نون دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 07:06 ب.ظ http://babune.blogsky.com

حتی تصورش هم زجرآوره! نتونستم لینک عکسش رو باز کنم
:(

سلام دوست عزیز
کاملا ...

لینک را براتون میفرستم ...

شاد باشید

سیاوش کاویان دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:25 ب.ظ http://mby.blogfa.com

ممنونم از حضورتان.
بله موضوع نوشته من در گذشت زنده یاد رضا ارحام صدر بود که متاسفانه مجبور به حذف آن شدم.
روانش شاد باد .

صابری سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:13 ق.ظ http://lengehkarate.com

سلام...
خیلی وحشتناکه ...

نسل سوخته سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:46 ق.ظ

خشونت در برابر خشونت درمان نیست !
رامین بچه همسایه رو گاز میگیره آیا بچه همسایه باید رامین رو گاز بگیره تا دلش خنک بشه تا گریه هاش سرازیر نشن؟

همسفر سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:06 ق.ظ

با عرض سلام خدمت بنگری عزیز
سپاس که به این موضوع پرداختی جالب بود نکته ریشه یابی همینطور است ما از ریشه خبری نداریم !
ایران جامعه اى است که کشتن انسانها را جایز مى داند، دولتى است که آدم کشى را رواج میدهد. دولتى است که خود بیش از صدهزار انسان را تیرباران کرده است. من نمى گویم که مجید مقصر نیست و نباید محاکمه شود ، ولى من مى گویم حکم قصاص مجید نباید با خشونت صورت بگیرد .
بنده از آدم کشی اعدام سنگسار متنفرم چرا با این کار مجید و خانواده اش زنده زنده بمیرند . یکی کور شد همه نباید کور بشوند . در جامعه های غربی ایا تا بحال چنین احکامی شنیدید ؟ !
ایراد از آمنه نیست ایراد از قانون و قانون گزاران ما هست. خواسته آمنه را قبول کردند اما آمنه بیچاره برای قصاص باید دیه بپردازد . دیه مساوات مرد ! این کجاش عادلانه است !

روشنک سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:29 ق.ظ http://azeshgh.blogsky.com

چقدر تلخ بود دیدن چهره این دختر معصوم در تلویزیون...نمی دانم اما با قصاص موافق نیستم چون هیچ چیزی زجرهای درونی این دختر را پاک نمی کند. هیچ چیز چشمهایش را بر نمی گرداند و .... اما سخت است واقعا تصمیم گیری در چنین شرایطی سخت است شاید هم قصاص حق آن عاشق ناپاک باشد....

برگ آخر سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:50 ق.ظ http://last-card.blogfa

سلام دخت هرمزگانی
اگر به صورت مجید یک سطل اسید هم می پاشید بازهم کم بود . قصاص هر چند که رئوفانه بود و عبرتی میتونه باشه برای بقیه اما از این وحشی گریها متنفرم . نمیدونم چه حکمی درسته ....اما با کور کردن چشمهای مجید خشونتهای اجتماعی کمتر نمیشوند .

مجید صفرخواه سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:42 ق.ظ

سلام بر دخت گل
خبر را از تلویزیون می دیدم ٬ با ناهید خانوم صحبت می کردم که چرا وقوع چنین جرایم سبعانه‌ای که بسیار زیاد در کشور ما، و در کشورهای همسایه‌ی ما روی می‌دهد، در غرب نادر و کم‌سابقه است. اسید پاشی به چهره دختران (کمتر در مورد پسران اتفاق می‌افتد)، قتل فرزند به دست پدر، کودک آزاری. چرا برای ما به عنوان اتفاقی که هر چند هفته‌ نمونه‌ای از آن را در صفحه‌ی حوادث روزنامه‌ای باید ببینیم درآمده است.!
در رابطه با قصاص هیچ بذهنم نمی یاد بگویم هیچ وقت دوست ندارم در هیچ کدام از این جایگاه قرار بگیرم .
عملی وحشیانه و دیدن تصویر این خانم بسیار وحشتناکتر از زندگی تلخ و تاریک او می تواند باشد .

پاینده باشی

دمدمی سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:17 ب.ظ http://daam.blogsky.com/

بحث حقوقی به کنار که در این مملکت به نظر می رسد تا ابد هم به این مسائل فکر شود به نتیجه ای نخواهیم رسید. که به هر حال حاکم شرع زوراش از همه بیشتر است و هرچه حکم کند حکم الله است. بگذریم...
اما اینکه اساسا چرا باید چنین اتفاقاتی بیافتد جای بحث دارد و می شود بحث کرد و به نتیجه رسید. ایما که نه تخصصی در امور اجتماعی داریم نه روانشناسی جمعی اما مشخص است که جامعه مریضی داریم. ارتباط زن و مرد در این مملکت خارج از روابط کلاسیک پدیده ای اصولا وارداتیست.

فرزین سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:02 ب.ظ http://yelda72.persianblog.ir/

باهات موافقم و سخت غمگین.

حسام زنگویی سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 04:56 ب.ظ

سلام سرکار خانم
روح جامعه بیمار که باشد روح افراد را بیمار می کند . بحثهای اجتماعی که دورند از اجتماع ما .
قصاص مجید می توانست چیزی دیگر باشد بجز چشم در مقابل چشم .
موفق باشی

مهشید سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 04:59 ب.ظ

وحشی گری اعراب در سرزمین ما !

inموریx سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:02 ب.ظ

کاش میشد با تصمیمهای بهتر و عاقلانه تر جلوی بروز اختلافاتی که باعث این حرکتهای آنی میشن رو میگرفت...مطمئنا حرکت اون جوون هم از یه لحظه فشار روحی بیش از حد بوده.......خدا به هممون آرامش بده

ستاره باران چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:53 ق.ظ

آمنه حق داشت با شما موافقم . درد آمنه را ما نمیتونیم درک کنیم .اما کاش میشد آمنه فکر میکرد با کور کردن چشمهای جانی زندگی ارامی خواهد داشت . ؟
این خشونتها باید ریشه یابی شوند قبل از اینکه تصمیماتی گرفته شود .

سلام دخت

وحدانی چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:16 ق.ظ http://www.goranaz.blogsky.com/

سلام

آدم باید چقدر وحشی باشه که دست به یه همچین کاری اونم با عشقی که انتخاب کرده .
پس این داستان های لیلی و مجنون و فرهاد و شیرین و ... کجاست که انسان از روی حوا و حوس دست به اینچنین کار احمقانه میزنه ؟!!

والا موی بدن آدم سیخ میشه میشنویم

انعکاس این خبر ها و نشون دادن این موضوع میتونه خوب و از طرفی بد آموزی داشته باشه

از انعکاس بجا با متن گیرای شما سپاسگزارم
همواره استوار و پیشرو در تمام مراحل باشید

به روزم

سلام جناب ..
عشقهای اونها پاک و مقدس بودند ...برای عشق منزلت خاصی قائل بودند . مجنون چقدر لیلی رو دوست داشت ...اما هرگز نه به خود اجازه داد نه دیگران که لیلی را آزار دهند .

اینها که عاشق نبستند ...با این کارهای احمقانه عشق را هم بد می کنن .

تشکر از حضور و اظهار نظر لطفتون ...
حتما خدمت میرسم

کرگین چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:56 ب.ظ

قانونگزار که مریض بشت ارواح جامعه حک شوهستن مریض بشن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد