صداى گیتار آرام در جایی خلوت ، صداى گرم و دلنواز " مثل درختکی در باد" نه یک بار نه ده بار بلکه هر لحظه شنیدن این ترانه جاذبیت و طراوتش برایم بیشتر و بیشتر مى شود . شاید احساس می کردم آرامش لحن و شمرده شمرده خواندنش من را به یاد ایامى انداخت که او نیز مى خواند ، شاید همان سادگى و آرامش لحن او صدایی که همیشه و همیشه در خاطره ها خواهد ماند. شاید هم بخاطر اینکه مدتى است گیتارت را برایم کوک نکرده اى تا با لحن خواندنت ویرانه سر، دیوانه وار برقصم ..تنهاى تنها !
رقصم گرفته بود با لحن گرم و دلنواز " رقصم گرفته بود " صداى موزیک ملایم هر چهار زاویه اتاقکم را پیچید ، یک …دو …سه شروع به چرخیدن کردم ، از یک حس خوب احساس امنیت مى کردم، بوى عطری نبود ، شمعى هم روشن نبود . تنها قدرت من بودم ، موزیک تمرکزم ، و رقص آرام.. نفسم بود . من معلق بودم در میان فضا و باد با صداى " دیوانه وار رقصیدم " مى رقصیدم و باد هم معلق در من و فضا مى رقصید .
من در چهار زاویه ی اتاقک در خور خودم .. آنجا تنها بودم برای خودم ٬برای دلتنگیهایم می رقصیدم... می لرزیدم ...تنها در گوشه ای از خلوت خودم ...هر چند که جدار ..دروازه.. و پنجره قدیمی اتاقکم شکافهایی برداشته بود اما هرگز تو نتوانستی سکوت رقصم و سکون روحم را حتی از لابه لای این شکافها ببینی ... !
پس نگو تنهایى و خلوت رقص مرا دیدى ٬ نگو تو آنجاها بودى و مشامم به من دروغ گفته باشد٬ نگو که باورم نمی شود تو آنجا بوده باشی و تن سرد من گواه این بود . پس تو نبودی، و نبودى که ببینى و قضاوتم کنى من در خلوتم همراه تاریکى ...باد..هوا... دیوانه وار مى رقصیدم ، گاهی چشمهایم را می بستم و دستهایم را باز و مى چرخیدم تنهاى ..تنها ..تنها .
رقصم گرفته بود
مثل درختکی در باد
آنجا کسی نبود
غیر از من و خیال تنهایی...
رقصم گرفته بود
پیرانه سر، دیوانه وار
تنها... تنها....
رقصیدم.
از زنده یاد " ابراهیم منصفى "
ربط : امروز چه دلتنگم... آه٬ ای منه جان خسته !
پ.ن اضافه شده : سپاس از حباب عزیز برای دقت و ملاحظه متن شعر .
اشتباها شنیده بودم ویرانه سر بجای پیرانه سر !
سلام خویی وبلاگ قشنگی داری موفق باشی
با تبادل لینک موافقی؟
منو با اسم "" طنز ایران ""
لینک کن خبرم کن تا لینکت کنم
www.taktanz.blogfa.com
موفق باشی
سلام
"رقص خیال"! فکر کنم تنها چیزیه که می تونم بگم.
خوشحال میشم ببینمت
شاد باشی
راستی بنگیریت نشکی!!!!!!!
همینه ...
مطمئن باش ناشکیت !
سلام و خوش اومدی
سلام
یاد ابراهیم به خیر
آه از تو چه رعنا میشوم من !
با تو رقصیدن تو خیالم شاید !
خیلی خاش انویسی خاش اتنوشتن تن گرمم گواهن !
شیدای مه بسیار زیبا هسته از داریوش!
یه چرخش 150درجه در وبلاگت انجام دادی که تنوع قشنگیه. از فروختن دختربچهها و کودکان استثنایی به رقص عاشقانه دیوانهوار :)
شاد باشی دخت هرمزگانی عزیز...
سلام دوست عزیز
سپاس ...
گاهی وقتها لازمه از شاخه های خوشرنگ رو ببینیم ...گاهی روح و روان سبزه ها را خیلی دوست میداره ..لازمه ..
سلام . دادا
متنت خیلی قشنگه.
مه که خیلی خوشم هند.
سلام
رقصم گرفته بود البته از نوع سر کنگیش
صدا تمزه صدام تشنو نهوندی....
یه تشکر جانانه از سهیل نفیسی که باعث شد ابراهیم منصفی رو الان خیلیها بشناسن
ممنون از این پستت
منصفی شعراش منو محسور میکنه ...
من شاگرد شهسواری بودم و اونجا با رامی آشنا شدم.یه کاست از تمرین هاش دارم که داره روی ترانه ها ملودی میذاره. فوق العاده ست ...
ای دل دگه غصه بسن / تا زنده ایی دل بی کسن !
سلام
من بسیار خوشحالم از آشنایی با وبلاگ شما .
شما از زیباهایی ها، زیبا می نویسی و از قلمت طراوت زندگی می بارد .
برای تو :
ای عزیز
همه رفته اند و تنها تو مانده ای
برقص،
برقص که دالان پر از تهی هستی فقط با لرزش قلمت پر
می گردد.
موفق باشید.
سلام و سپاس از متن زیبات ..
یادی از شاعر شهیر شهر چه خوب!
چه عالی!
---
منتها در فئضای زمستانی شعری بچسب انتخاب کن که دلتنگیم برای اشک.
سلام ...
تو شاید راست گفتی ..
اما من
گفتم تمنای دل را برآورده کنم ...لحظاتی را بدون اشک سپری کند و الا اشکها برای جاری شدن بهانه دلتنگی ها و فصل ها را نمی گیرند .
سازهایت همه کوک شده اند،
من مى رقصم ،
فقط به ساز تو ......
همه چیز پیرامون من هست اما همیشه سعی می کنم نبینم و فراموش کنم.. یک وقتهایی مثل این روزها یادشان میکنم و آن وقت برای زنی که زندگی را فراموش می کند، دلتنگ می شوم...!!
ساز چپ کوک فلک در نت ناسازی هاست...
ولی با همه ی اینها من باز هم می رقصم !!!
سلام
ممنون از حضورت
سلام زیبا بود ... (گل)
برکت باشد
سلام ...
مثل همیشه زیبا...
یاد زنده یاد رامی همواره گرامی باد...
موفق باشید دخت خوب هرمزگان...
سلام
امروز هندم برا حال و احوال پرسی! دمدمی هم که اینجا کامنت اینهادن، از بزرگونه بلاگ نویسین هو!
حالا نمیشد فارسی بنویسم مجبورم؟؟؟
بیا که آپ کردم.
شاد ببینمت
سلام ای دخت هرمزگانی
چقدر این شعر قشنگ بود می دونستید که رقص هم خودش عالمی داره
انتخابتون قشنگ بود
دلت هم تنگه مثل دل من مثل دل ما
راستی چرا همه دلا تنگه
سلام.
رقصم گرفته از این غبار غروبین برقص
سلام
وبلاگ زیبایی داری
یه سری هم به ما بزن
سلام خانوم گل
خوشحالم که سرشار از حسهای خوبی ... میدونی سوسن الان شکل همین رقصی که تو نوشته ات گذاشتی تصورت میکنم ... !
رِنگ و رقص
رقص... رقص...
قهر و آشتی...
پریچهر و پریزاد...
غنی و فقیر...
ریتم آرام...ریتم تند
شادی... غم...
پایکوبی...بن بست
این همه لحظات شیرین...
این همه لحظات تلخ..
رقص... رقص...
سپاس از تو بنگری . روحش شاد ابرام .
سلام دخت هرمزگانی
در خلوت رقصیدن با صداهای ماندگار زیباست . با تو موافقم .
همه میدانیم که بسا تالارها ساخته و ویران شد بسا کنسرتها اجرا شد و فراموش شد. اما آنچه ویران ٬ خاموش و فراموش نمی شود صدای سخن گرم عشق این بزرگان است اگر چند دقیقه فقط مجال بدهیم نغمه های از دل برآمده آنها را حتی اگر در خلوت هم باشد به گوش اهل دل برسانیم یقینا یادگار و ماندگار خواهد بود .
ماندگار دخت هرمزگانی
شعر محبوب
نگران مباش ای گرامی
این یاس فلسفی و این غم شیرین همیشه با ما بوده و هست. هر از گاهی فراموشش می کنیم ولی ...
سلام جناب دکتر
کلی از بازگشت مجدد شما خوشحال شدم.
قلمی توانا و کوشا داشته باشید..
سلام...امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشین
سلام.
وبت رو دیدم. جالب بود.
از سایت من هم بازدید کن.
با تشکر
زیبا بود . همه دلتنگن!
خواندم.
چه متن زیبائی و چه شعر دلنشینی.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق.
شاد باشید و ممنون از حضور و نظرتان.