می گویند ماهی ها نیز گریه می کنند

 

 

بى مقدمه مى نویسم ٬ زیرا بی مقدمه صداى خش خش برخاسته از حنجره زخمی و سوختهء خسرو شکیبایى را شنیدم که جانانه متن شعر سید على صالحى را با قدرت و روح فوق العاده زیبا و با احساس زخمى و سوخته دکلمه کرده است ....و روحش شاد . 

 

سلام ، 

 

سلام !حال همه ما خوب است
ملالی نیست ... 

جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور
که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنار زندگی می گذرم
که نه پای آهوی بی جفت بلرزد و
نه این دل ناماندگار بی درمان !


تا یادم نرفته است بنویسم
حوالی خوابهای ما سال پر بارانی بود
می دانم همیشه

حیاط آنجا پر از هوای تازه بازنیامدن است
اما تو لااقل ،  

حتی هر وهله گاهی ، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست !


دیگر فراقی نیست
حالا بگذار باد بیاید

 

 

  

 

۱- 

خوب، من هم مى گویم ملالى نیست در بین دلتنگى هایى که رنگ و عطر و طعم دارند ، و دردهایى که هر کدام یک رنگ خاصى دارند که با دیدن هر کدام از این رنگها در هر زمان و مکانى همواره دردى در تن و روحم مى دود که این دردها از حیث جنس و میزان ، معیار و سنجش ، تاریخ میلاد و انتهاء متمایزند .   

 

-2

بارها به شوخى مرا حساس مى خوانى ، دیگر شوخى هاى تو را مافوق جدى مى دانم . به خودِ کلمه حساس حساسیت پیدا کرده ام مرا به دور دورها مى برد که اگر حساسیتى هم بوده آنقدر سعى کرده ام مخفى اش نگه دارم که رشته هاى حساسیت به کسى اصابت نکند و در عزلت و سکوت خود غوطه ور شده ام تامبادا دوست و نزدیک از من رنجیده شوند . پس عزلت و سکوت من ٬ گاه گاه گم و گور شدن و غوطه ور شدن در عزلتم آزارى را براى کسى بهمراه نداشته است . فکر کنم تا اینجا را درست آمده باشم .  

 

-3

تو سخت در اشتباهى,زیرا که عیار رفتارى و میزان سنجش هر کسی پیوسته در حال تغییر و تحول است اما متاسفانه ما همیشه عادت داریم از فرد همان سنجش سابق را در ذهن ذخیره کنیم و هرگز راضى نیستیم به وفق تغییر و تحول آدمى این ذهنیت را تغییر دهیم .!  

 

-4

شعار دادن را بى نهایت متنفرم .! اما من آدمى هستم که هرگز خرداد، تیر ، آبان،  آذر ، بهمن و اسفند ماه را نمى توانم فراموش کنم ، چه برسد به ماههاى دیگر سال! . فراموش نمى کنم عدم حمایت از کشاورزان و زمین راکد پیرمرد کشاورز روستایی ، دست و پاهاى زخمى و تاول زده زنان چترباز را ، دستهاى کوچکى که بجای قلم آجر را حمل می کنند، شبهاى سرد و سوزان بى رحم زمستان و خوابیدن بى خانمان بر روى لایه های کارتن هاى سرد ، باریدن باران و نداشتن سرپناه و سقفى محکم . فراموش نمى کنم دست فروشان آواره ، فراموش نمى کنم حقوق ضایع شدهء زنان کهره فروش بازارهاى شهرم که عرق جبین آنها در هر دو فصل این استان همچنان جاریست . روشنایى هاى بعضى از محله هاى شهرم و سوت و کور بودن آن سوى محله ها، جاده هاى خاکى و مردمان خاکى محله هاى قدیمى شهرم ، قصه هاى تألیف نشده و به پایان نرسیدهء دخترکان گل فروش که هرآن نامردى با چشم ناپاک بجاى چاره اندیشى قصد به چاه افکندن آنها را دارند . فراموش نمى کنم حقوق ضایع شدهء زنان و از اینکه زنان نمى خواهند بدانند حقوقشان چیست و اگر هم مى دانند حق دست یابى به آن را ندارند . آه ، فرسنگها راه تا مرکز استان سرزمینى وجود دارد که نفس آدمیت در آن محبوس است ٬ بوى محرومیت آن تا فرسنگها راه فضاى استان و کشور را آغشته کرده است اما مى گویند زندگى جاریست حیف که جاریست اما بى رمق و بى رونق  . فراموش نمى کنم گریه هایى که هرگز شعر نمى شوند ، تاکسى هاى شهر ، سیگار ، و بنزین ، عکس، روزنامه ها ، افعال ماضى و استمرارى ، وبلاگ، دعوا ، سایت ، سایه ها ، تکدى گرایى ، مهاجران برونى و درونى ، موش هاى ساحل دریا ، اتوبوس هاى دریایى و ناامنیت بودنها را ، هواپیماها و پروازهایى که دلهره و دل شوره بهمراه دارند ، غزل هاى شاعران که عین بطرى تو خالى روانه موجهاى دریا شده اند ، نقش و نگار هر سالهء فرش خاکى هرمز ،روزنوشت ها . پس هرگز نمى توانم نگران نباشم ٬ هرگز نمی توانم بی تفاوت گذر کنم و فراموش کنم این همه اندوه و قصه هایى که به آخر نمى رسند .  

 

-5

بگذار بگویم٬ من هم شبیه همین آدمها زندگى مى کنم شاید روش و نگارش ما متفاوت باشد اما در کل یک دغدغهء مشترک ما را احاطه کرده است . یقین دارم تو کاملا از دغدغه هاى شخصى زندگی من هیچ مطلع نیستى ٬ از راه کارهاى من مطلقا بى خبرى که اینچنین مرا در یک جمله کوتاه خلاصه کردى. من دنیا را هرگز نتوانستم عوض کنم و حتى دنیا نیز نتوانست مرا عوض کند . دوست من ٬ درد همان است اما با رنگهاى متفاوت !. 

 

باز بدون مقدمه تراشى شعر سید على صالحى و دکلمه شکیبایى درد را به رنگ مبدل مى کند!  

 

واقعا سلام ....!   

 

یادت نرود
به جای من از صمیم همین زندگی
سرا روی چشم به راه ماندگان مرا ببوس !دیگر سفارشی نیست
تنها ، جان تو و جان پرندگان پر بسته ای که دی ماه به ایوان
خانه می آیند.

نامه ام باید کوتاه باشد ، ساده باشد ، بى حرفى از ابهام و آینه ،
از نو برایت مى نویسم
حال همه ما خوب است
اما تو باور مکن !! 

 

 

پ.ن: شب یلداتون مبارک و امیدوارم تاریکی و کدورت به هیچ وجه راهی در زندگی شما نداشته باشد . از دیدن رنگهای قرمز امشب خیلی لذت می برم .  هندوانه و انار ...متاسفانه جایی که من هستم از این دو چیز خبری نیست ! .

پ.ن: نقاشی از مریم هاشمی    

 

نظرات 12 + ارسال نظر
پدربزرگ سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 ق.ظ

سلام
شب یلدا شب زایش خورشید تولد میترا . پیروزی روشنایی بر ظلمت و تاریکی مبارک. شاد و خندان باشی و پاینده
اینم فال حافظ مخصوص بنگری http://www.3jokes.com/fal/Data2/90.gif

سلام و عرض ادب و ارادت خدمت پدربزرگ
امیدوارم دیشب شما شاد به رنگ سرخ اناری و هنداونه٬ و همچنین درخشان عین ستارگان اسمان خدا بوده باشه .

فال نیک اول صبح چقدر سرزنده و شاد کننده است . صبر و تحمل... احساس میکنم دو قدرت بی نظیری هستند که خداوند به همه کس عطا نمی کنه و شاید هر کسی از پس آن بر نیاد . اما من از خدایم راضیم .

ممنونم از حضور منور و گرم شما .
شاد و موفق باشید

لاری سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:41 ق.ظ

سلام
چه اندازه دلنشین می نویسی، آفرین.
نمیدانم چرا اما در میانه این همه نوشته های دلنشین، بند سوم مرا به اوج ها برد، درود بر شما.
این بازسرائی یشت های اوستا از سیدعلی صالحی پیشکش به ،شما، در شب بلندی که فردایش زادروز ،مهر، بوده است:

درود بر شکوه مقدس البرز
درود بر آب های زرافشان ارس
درود بر سرزمین ستاره خیز آریائیان
درود بر طهارت تمامی رود های رونده باد.

درود بر سروش مقدس شادمانی بیکران
درود بر موکل مهربان آب ها
درود بر لطافت ناهید
درود بر تمامی نیکان و پاکیزگان جهان
درود بر ره آوردگانی که سرنوشت انسان را
تا به چشمه خورشید
بی شفق نمی نهند.

پس این ستایش عظما
از آن کسی باد
که خواستار روشن ترین چراغ حقیقت است
نیمی نماز و نیمی نیلوفر: زرتشت
عاشق عاشقان
این گونه از دهان سنگ و ستاره پرسان شد:
آه... که از حضور این همه رنج
دامنی کجاست که مهربان... مهربانم طلب کند
کجاست
روشن ترین تفکر بی همتا کجاست
آن هستی یکسره کجاست
آن بی خلل در اوزان واژه ها کجاست
و اکنون تواناترین بیدار این سیاره کدام است
و عاشقان حقیقت برهنه
به راستی کیانند!؟

تا پاسخ برآمد که ای مهربان!
سرچشمه دانائی و توانائی منم
بخشاینده رمه های بسیار و گله های فراوان
پاداش دهنده و درمان بخش عاشقان منم.
باری... اگر به جستجوی منی!
این منم! من...!

سلام و خسته نباشی تقدیم شما .
اظهار نظرات شما بینهایت مرا شرمنده می کند . لطف و همراهی شما خود یکنوع دلگرمی و تشویق بی نظریست .

بسیار دلنشین و انتخابتون زیباست . (( آه... که از حضور این همه رنج
دامنی کجاست که مهربان... مهربانم طلب کند
کجاست)) ! واقعا مهربانی را نیازمندیم ..

سپاسگذارم از حضور سبز و زیبای شما . امیدوارم همیشه شاد و موفق باشید .

حبیبی سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:56 ق.ظ http://birdwatcher.persianblog.ir

احساس می کنم این متن زیبا را برای کسی نوشته ای
از این که ما را هم شریک کردی متشکرم و امیدوارم قدرش را بداند

سلام و خسته نباشی جناب حبیبی

باور بفرمایید از عقلیت ها و ذهنیت های یکسان برخی از افراد بسیار متاسفم ...شاید گاهی نیاز باشد اینچنین آنها را خطاب کنیم .

بارها با وبلاگتون اومدم اما بجز صفحه سفید پر سفید و احیانا رنگی پرندگان را ندیدم . مشکل از من است یا از پرندگان شما ؟(لبخند) .

سپاسگذارم از حضور گرم و همراهی همیشگی شما .

موفق باشید

نسل سوخته سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:28 ق.ظ

سلام سرکار خانوم .
به به خسته نباشی ...مدتها نبودی ! رسیدن بخیر .

با مقطع ۳-۴-۵ کاملا هم فکرتم . اما بنگری یکباره ستاره باران کرده ! (گل) .

با تو موافقم انگار ما آدما قدرت تأمل ، قدرت ارزیابى ، و قدرت شناختمون کم شده یا اینکه خست به خرج مدیم . !

سلام و نخسته گرامی ..

سلامت باشید..

متوجه شدی تا بحال غم و غصه مزه و بو داشته باشه !

قسمت اول صحیح تره ...فاقد قدرت شناخت و تامل هستیم.

امیدوارم دیشب کلی انار دونه دونه کرده را خورده باشی ...دلت شاد و موفق باشی

زیبارو چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 ق.ظ

جدی جدی حال ما خوب نیست ! ولی خودمون رو می باورونیم ! .

سلام دوست عزیزم . با بند ۳ کاملن موافقم . مدام آدمها در حال تغیرند اما با انگاره های که در ذهنمون ساختیم با همان انگاره ها و شورتکاتها قضاوت اخلاقی می کنیم که چند وقت پیش در ذهنمون میکانیکی شده بودن!

محددن سلام بر دخت هرمزگانی که در میان ملیون ها غم و غصه هنوز به رنگ سفید و آبی پایبند و دلبند است !

تمام آرزوهای خوب را برای تو از خودش فقط میخوام .

سلام سرکار خانوم خوش ذوق و سلیقه ..

متاسفانه بله ...

سپاس از تو و توصیف نابت ...

شاد و موفق باشی

مهدی صابری چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:56 ق.ظ http://lengehkarate.com

سلام
بازهم صمیمی...
شب یلدای شما هم مبارک باشه بنگری عزیز

سلام جناب صابری
خسته نباشید ...

سپاس از حضور و اظهار نظر لطف شما .

حسام زنگویی چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:03 ق.ظ

سلام و نخسته
نزدیک به قلب و نزدیکتر به عقل . ولی از همیشه جدی تر !

با ۳ موافقم و ۵ را احسنت می گویم .
انتخاب نقاشی خانم مریم هاشمی زیباست زن جنوبی را به تمام معنا بازگو می کند . لذت بردم از دیدنش .

یلدا و تمام شب و روزت خوش و شیرین و قرمز باشد.

سلام و نخسته جناب

زیبا می خواند ذهن پاک شما .

ممنونم از حضور همیشه شفاف شما .

گوج گنو چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:43 ب.ظ http://www.goojegeno.blogsky.com

سلام

سلام و نخسته
ممنونم از حضورت

فرزین چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:55 ب.ظ http://yelda72.persianblog.ir/

سلام عزیز
خوبی؟
به خاطر همین درد مشترک و بخاطر این انسانی بودنت دوستت دارم. و امیدوارم که این دردها بیشتر و بیشتر شود تا به خود انسانیت برسیم. چون انسان یعنی درد و عشق.

سلام فرزین عزیزم ..
محسوس میشد که نبودی ...مدتها !

ممنوم و همین است انسانیت اگر نبود که بی تفاوت عبور می کردم !

حضورت مایه خوشحالیم بود .
موفق باشی

حبیبی چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:08 ب.ظ http://birdwatcher.persianblog.ir

سلام ممنونم از لطفت فکر کنم مساله حل شد

سلامی مجدد
ممنونم و حتما خدمت میرسم .

حباب دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ق.ظ

سلام بنگری جان!
توجهت به رنج ها و دردهای دیگران همیشه برام قابل ستایش بوده !
راستی
حال همه ی ما خوب است ...
‏[‏گل]

اما تو باور مکن !

سلام حباب عزیز ...خاش هوندی

علی چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ب.ظ http://isaacahmadi.mihanblog.com

سلام

به روزم با " مصاحبه اسحق احمدی در آوای خلیج فارس "

شما رو به خوندن این مصاحبه دعوت می کنم ...

شاد باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد