نمایش و تماشای اجباری

 

به راحتى تماشاگر نمایش مرگ خیابان ها ، اتوبان ها، کوچه ها ، معابر اصلى شده ایم . لذت تماشا کردن این نمایش هاى بى بلیط گویا لذت بخش شده ، نگاهى مى اندازیم و به راه خود ادامه مى دهیم ، کودک نیز از تماشاى نمایش هاى مرگ واهمه ندارد ، او هم از لابه لاى این همه جمعیت سرکى مى کشد تا تماشا کند . دست را دست مادر مى فشرد و هر دو مثل بقیه جمعیت جمع شده از کنار این مرگ هاى متصل به هم و هر روز شهر رد مى شوند . مرگ آدمها شده یک نمایش که روزانه از کنارش عبور مى کنیم ، نمایشى که بلیط لازم ندارد صندلى براى نشستن لازم ندارد ، اما دوربین موبایل چرا ! دوربین لازمه ى این کار است که بعدها این نمایش با کل سردی وجدان بلوتوث به همه فرستاده شود ! .  

 

خون هنوز بر آسفالت مى جوشد ، او همچنان با موتورسیکلتى که باعث این مرگ شده با بالاترین سرعت براى فرار از صحنه ى بدون بلیط خود را وارد هر کوچه اى مى کند حتى اکر کوچه هم یک طرفه باشد . خیالى نیست  واهمه ای نیست که خون خود او نیز به هدر رفته باشد اما خیال و هدف او دستگیر نشدن است .  

 

صحنه هاى مرگ یا به عبارت دیگر قتل هاى عمد که از روى بى احتیاطى اینروزها مکانهای مختلف شهر را پر از نمایش مرگ نموده اند ، این مرگ ها ى متصل حتى به جبر هم که شده ما را اجبارا تماشاچی خود کرده است  . غرق در این صحنه ها و مرگ هاى غیر مترقبه مى شویم و با یک نوع مشارکت واقعى و غیر منتظره ، با یک چشم راحت همراه با دقایقى افسوس و با سرعتى سریعتر از ثانیه هاى ساعت از کنارش می‌گذریم.   

 

فکر مى کنم تماشا یا نمایش مرگ جزئى از زندگی روزمره‌ی ما شده است " آنهم به اجبار " . راستى گاهى در تماشاى نمایش صحنه هاى اعدام نیز مشارکت مى کنیم ، حتى کودکان نیز سهم مشارکت را دارند ! به قول بى بى ما ...ابینت و دلى مثه سنگ ابو ...ترس ا دلى اریت !. بی بی آیا تو درست مى گویی ؟! عواقب دیدن این صحنه ها دلی از سنگ می سازد یا دلی پر از قالب های یخی و بس ؟! 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
اسلیپک یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ب.ظ http://sleepak.blogsky.com

بی بی راست میگوید

بی بی از یک بعد به قضیه پرداخته ! فکر مکینم !

سلام
ممنونم از حضورتون .

مجید جمشیدی دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ق.ظ http://www.majidjamshidi.blogsky.com/

این چنین زمان می گذرد ...

زندگی ادامه دارد اینچنین

وحدانی چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ

درود بر بنگری عزیز

کاش بلیطش اینقدر گران بود که هیچ کس نمیتونست ببینه!
متاسفانه خیلی وقتها شاهد تماشای اجباری این نمایش ها میشیم از مرکز شهر تا کوچه پس کوچه و روستا ها و ... انگار باید این نمایش ها اجبار بشن و ما داوری کنیم!

ممنون از نوع نگاه و نگارش زیبای بنگری گونه ات
موفق باشی

سلام جناب و نخسته

اولا تبریک تقدیم حضورت و نخسته که ایهمه راه از میناو تا اهواز رفتی و دست پر برگشتی . افتخار همه ی میناویون و هرمزگانیون هستی .

متشکرم که همیشه لطفت شامل حال مه هستن .

موفق و شاد بشی

پ.نون پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ق.ظ http://babune.blogsky.com

بنگری و چشم همیشه نگران و منتقدش...

شرمنده می فرمایید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد