کودک درون این صفحه

 

حس بازیهاى کودکانه را در هر زمان و مکان دوست دارم ، حالا خواه این زمان و مکان در دنیاى واقعى ما باشند یا در دنیاى مجازى که امروزه کشف شده . حال که این "کودک درون وبلاگ" دست و پنجه نرم مى کند و تکان خوردن آن را مى شود با تمام وجودم احساس کنم، چرا که نه ؟ چرا که نه یک بازى وبلاگى صحیح و سالمى را در یک فضای مجازی سالم داشته باشیم ٬ و در اخیر فرصتى باشد براى آشنایى با کتابهایى که دیگران تجربه خواندن آن را داشته اند یا برای خواندنش توصیه می کنند، داشته باشیم البته اگر مشغولیات بى در و پیکر اجازه این کار را بدهد .! 

 

حقیقتاً فکر نمى کنم به این که چه کتابهایى را بیشتر مى خوانم و خوانده ام و یا اینکه نخوانده ام ، ولى بیشتر فکر من به کتابهایى است که نیمه خوانده در کتابخانه ى سالن خانه ام رها کرده ام  و خیلی سعی کردم این کتاب ها را تا آخر بخوانم اما نشد - تاسف براى نخواندن کتابهاى ارزشمند همواره اذیتم می کند . 

 

               

 

 

و اما به خاطر آوردن این همه کتاب (حالا فکر نکنید به اندازه یک کتابخانه کتاب خوانده ام ) سریع و سیر محال بود و به این راحتى نمى توانستم نام کتابها را دقیقا به خاطر بیاورم . ولى این ایده جالب نشأت گرفته از ذوق و سلیقه ى سرگروه این بازى مرا نیز شوق زده کرد تا قلم و کاغذى تهیه کنم و لیست کتابهایى را که خوانده بودم بنویسم و این هم بر مى گردد به رعایت کردن نکات و آداب بازى که فکر می کنم هر بازى آداب خودش را دارد و هر کسى آداب خودش را نیز رعایت مى کند . ولى تهیه کردن این لیست و نوشتن نام کتابهایى که "خوانده بودم" یا "نخوانده ام " و یا " نیمه خوانده" مانده اند جداى از خاطرات نبودند ، براى من ایده سرگروه آنقدر بدلم نشست که با مرور کردن مجدد کتابهاى کتابخانه ام ، خاطراتى را با طعمهاى مختلف در ذهنم دوباره زنده کردم . 

 

از میان کتابهایى که خوانده ام ، این کتابها را با علاقه ی خاصی خوانده ام:   

 

۱- داستانهاى صمد بهرنگى

۲- صد سال تنهایی - گابریل گارسیا مارکز

۳- زن بودن – تونى کرنت

۴- بلندی های بادگیر -  امیلی برونته

۵- هزار خورشید درخشان- خالد حسینى

۶- بازی آخر بانو – بلقیس سلیمانى

۷- گور به گور -  ویلیام فاکنر  

 

و حالا هفت نفری که برای این بازی دعوت می شوند : 

 

۱- سکوت شبانه

۲- دخت کنگ

۳- آبى آرام

۴- دختر خلیج

۵- شازده خانوم

۶- یک پزشک  

۷- از عشق چیزى بگو 

  

 

* و در نهایت ممنونم از سرگروه این بازی مهرگان عزیزم که همیشه مرا شرمنده و مورد لطف و عنایت خودش قرار می دهد . امیدوارم عافیت و صحت همیشه نصیبت بگردد .   

 

* برای لودیریا و انبه مینوو (سمیره ) بهترین ها را آرزومندم و امیدوارم باز به زودی خط خطی های ذهن آنها را بخوانیم .