هنر و مهارت ...فن و ذوق جرگه محروم

 

 

آنچنان موج افکار او آرام آرام در ذهنش مد و جزر مى کرد که با تمرکزى دقیق هر تکه از پیش هاى (۱) درخت (داز) را با دقت بطور مارپیچ و مشبک (درهم) مى بافت تا در اخیر کپاش(2) مقاوم و زیبایى براى استفاده خود یا براى فروش و یا حتى براى مشارکت در نمایشگاههاى صنایع دستى استان بمعرض نمایش قرار دهد .    

  

 

او با آرامش مطلق همچنان غرق در بافتن کپاش بود که از ورود من به اتاق و سلام و نشستنم در کنارش هیچ متوجه نشد ... این بار کمى بلندتر سلامى مجدد گفتم و گویى حبل(3) افکار(4) آرام و غرق شده اى او را بریدم . او سرش را برگرداند و با لبخندى مهربانانه سلامم را جواب گفت ...او مى دانست چرا در کنارش نشسته ام ...بهمین دلیل قبل از اینکه من چیزی بپرسم گنجی (5) با گویشى آغشته شده از بشکردى و فارسى شکسته حکایتهاى تلخ و شیرین خود و دیگر مردم روستاى بشکرد براى جمع آورى برگهاى درخت داز و پُرک را برایم نقل کرد . آنها براى بدست آوردن اینگونه برگ درختان کمیاب راهى دشتهاى پهناور منطقه بشکرد مى شدند که بصورت گروهى تعدادى از اهالى همان منطقه یا روستا راهى دشتها مى شدند . درخت داز و پُرک(6) یا درختان شیطون(شیطان) که در بشکرد به این نام شناخته مى شوند، درختانى هستند شبیه درخت نخل با برگهایى همانند درخت نخل اما با این فرق که درختان داز و پُرک بى ثمر هستند و اکثر آنها بوته اى شکل هستند یعنى همانند درخت نخل قد برافراشته نیستند . این نوع درختان فقط در منطقه بشکرد رویش دارند و حتى در تمامى حوزه بشکرد دیده نمى شوند . شیب کوه، کمدارک ، بلبل آباد و از جگدان تا بسوى اشکن و تیدر و موردون از این نوع درختها دیده مى شود .    

 

      

               

گنجی یادى از دوران گذشته مى کرد که هنوز منطقه بشکرد وارد مرحله روشنایى نشده بود مردم روستاها براى جمع آورى پیش (برگ درخت داز و پُرک) با الاغ هاى خود هنگام طلوع خورشید با وسایلى مانند داس و غذایى ساده تهیه شده از نان قرصک (7) و مقداری خرما و مشک آب راهى دشتها مى شدند و تا قبل از نشست خورشید مشتى از این پیش ها را بر الاغ ها حمل مى کردند و راهى روستاها مى شدند .  

 

گنجی مى گفت کار ما به اینجا ختم نمى شد بلکه آنها براى بدست آوردن محصولى مقاوم باید پیش هاى جمع آورى شده را بمدت 4 الى 5 روز در آب بخیسانند چون در اینصورت برگها ضخیم تر و مقاوم تر مى شوند و بعد از اینکه از آب بیرون کشیده مى شوند هر برگ را با استفاده از سوزنهایى شبیه قلاب به رشته هاى متعددى در مى آورند (به تعداد 4 رشته یا بیشتر) و بعد از آن شروع به بافتن مى کنند . دلیل اینکه پیش ها را در آب مى خیسانند این است که کپاش بافته شده براى مدت طولانى ترى دوام ییدا خواهد کرد على الخصوص که این کپاش ها کاربرد دیگرى مانند روپوش لهر تکى (8) نیز داشتند پس باید مقاوم و مداوم بماند برای سالیان سال .  

  

جالب اینجا بود که پیش هاى هر دو درخت داز و پُرک آنقدر بهم شبیه بودند که فرق میان آنها را نمى توانستم براحتى تشخیص بدهم و براى خود آنها تشخیص دادنشان از ته برگها بسیار آسان بود ! . نکته دیگر که دانستى تر بود اینکه پیش درخت داز را برای بافتن کپاش استفاده مى کنند چون مقاوم تر و برگهایش مناسب تر است ، و از پیش درخت پیش درخت پُرک براى بافتن سواس، سُند ، کَمَک ، مُشوک ، پَرُند و سُوت و بادزن و غیره  استفاده مى شود (9) .  

 

آنچه از حرفهاى این مادر پیر می توانستم درک کنم این بود که هر چند امروزه بشکرد تا حدودى از زیر خط فقر 180 درجه ای سابق کمى به بالاتر اوج گرفته است! ، و شاهد امکانات بهترى از سابق هستند اما کسانى هستند که با وجود داشتن خانه هاى سنگى هنوز زیر اندازهاى خانه هایشان را با کپاش بشکرد مزین کرده اند و حتى براى پذیرایى میهمانهاى خود هنوز در حیاط هاى خاکى خود کپاش را پهن مى کنند و بر روى کپاش آن قالیچه هاى دستباف بشکردى که از مو و پشم گاو و میش بافته شده است که اصالت یک بشکردى محض را نشان مى دهد فراموش نکرده اند . حتى در کنار خانه هاى سنگى خود یک لهر تکى با همین کپاش های بافته شده ساخته اند و مى توانستم درک کنم که هنوز لذت زندگى کردن در لهر تکى برایشان خوش آیند تر است تا خانه هاى به اصطلاح مدرن . از طرفی هنوز سفارشهاى مردم روستاهاى دیگر براى بافتن کپاش و خرید آن کم نشده است.  اما آنچه که مادر پیر و دیگر مسن های بشکرد از آن نگران و بیم داشتند٬ همان بى توجهى نسل هاى جوان بشکرد به این حرفه و هنر قدیم است که بنظر من شاید گنجی درست مى گفت چون فکر مى کنم هر کدام از صنایع دستى ارتباط خاصى با آداب و رسوم و سنتهاى رایج و شاید اقتصاد و اجتماع هر منطقه داشته باشد . یعنی جزیی از این حرفه ها و مهارت های این منطقه محسوب می شوند و .... 

 

هم اکنون بندرت دیده مى شود که نسل هاى جوان این خطه براى جمع آورى پیش به دشتها بروند اما هنوز هستند پیرانی که در دوران سختى و مشقت زیسته اند علاقه خود را به جمع آورى پیش و بافتن کپاش از دست نداده اند و کماکان کوشش مى کنند که این هنر اجدادى خود را براى همیشه به نحوى زنده نگه دارند .  

 

کپاش بافى منحصراً در کنار صنایع دستى ذکر شده فوق را مى توان بى گمان به عنوان قدیمى ترین صنایع دستى بشکرد نام برد . زیرا از آنجا که پیران این منطقه حکایت ها را در ذهن زنده مى کنند زیر اندازها و روپوش هاى خانه هاى کپرى و همچنین وسایل تهیه شده از برگ درخت داز و پُرک براى سالیان سال گواه بر آن است . طبعاً هر منطقه اى از مناطق ایران صنایع دستى منحصر به خود دارد که مواد اولیه مورد مصرف حصیربافان به نسبت تنوع محیط جغرافیایى و همچنین ذوق و تفنن هر منطقه متنوع است .   

 

 

 

پ.ن ۱: سپاس از آقایان متین٬ احمدی٬ جعفری٬ و خانم گرامی زارعی و سرکار خانم گرامی نصیریان برای برنامه ها و تدارکات ارزشمند .   

پ.ن ۲: اصطلاحات بکار برده شده

(1)     پیش = برگ درخت

(2)     کپاش= زیر انداز یا حصیر

(3)     حبل = بند یا طناب

(4)     افکار = جمع فکر

(5)     گنجی = نام زن در منطقه بشکرد بمعناى زر یا همان گنج . 

(6)     داز و پرک = نام برگ درخت بر حسب نوع

(7)     نان قرصک=نان تنورى گرد مانند با ضخامتى کمتر از نیم سانت .

(8)     لهر تکى = خانه هاى کپرى ساخته شده از کپاش (حصیر ) .

(9)   سواس=دمپایى ، کمک = آبکش سنتى بشکرد که براى صاف کردن گندم- آرد- برنج استفاده مى شد ، مُشوک=جارو ، سوت = براى نگهدارى خرما استفاده مى شد چیزى شبیه سطل هاى مشبک امروزى ، بادزن= وسیله اى براى دمیدن .