چــِمــَکِ تــلـــخ

 

 

هر وقت از زلزله سخنى بمیان مى آید یاد حوادث ناگوار زلزله نابهنگام بم مى افتم دقیق همان زمانى بود که از مسیر ده بکری گذر مى کردیم تا برسیم به کرمان خاطراتى که هرگز نمى توانم فراموش کنم و روحى که همیشه آزرده شده مانده است، چگونه و چطور شهرى که شب در آرامش و سکوت بسر مى برد یکباره واژگون و دگرگون شد . حالا همین خاطره هاى آزرده و فکرهاى مشوش من در شهر خودم شروع به ایجاد خطهاى غیر متوازى کرده است که در طى چند سال اخیر مردم شهر بندرعباس و بعضى از شهرهاى توابع آن در خوف و تردید زلزله هاى پی در پی و نابهنگام (بدون اطلاع رسانی !!) بسر مى برند ! . انگار وال آبى خفته باشد زیر این دریا تا تکان مى خورد موجهاى دریا تمام شهر را در هاج و واج خودش گرفتار و اسیر می کند .نمى دانم وال آبى چى مى خواهد از دریاى نیلگون و موجهاى مرواریدى استان ما ! .

 

      

 

 

  

 

 

 آیا واقعا وال آبى در آبهاى نیلگون این استان خفته است؟! شاید هزارها سوال و سخنهاى زیادى از این زلزله ها براى هر کدام از ما پیش آمده است ولى به قول مسئولان فسیل و گسل و نمى دانم چرخش زمین و خط استوا از همین حرفهایى که در این چند سال زیاد گفته شده و خود دانسته اند که ما زیاد شنیده ایم و تا کنون نتوانسه ایم قانع شویم ...!!. 

 

بیشتر از زلزله بامداد امروز  اینجا را بخوانید ... 

 و باز اینجا ...