هشت شخص ٬ هشت آرزو و دعا در هشتاد و هشت

 

 

این کلبه هاى مزین شده با رنگها و نقوش زیبا و گاه رنگهاى ساده ، حس می کنى وارد دنیاى عجیبى می شوی ، یا نه! دنیاى غریبى  . همینجا را مى گویم ...این وبلاگ‌ها را مى‌گویم. اینجا به سرعت عجیب و غریبى زندگى‌ ‌را برایمان مدرن تر به ارمغان مى آورند . روابط پیچیده و مبهم را دگرگون ساخته و دیگر گونه و در شرایطى سهل تر روابطى مدرن برایمان فراهم ساخته که گاهگاهی مى توان آن را  زندگى مدرن مجازى خطابش کرد .  

 

البته دنیاى مجازى بخشهاى زیادى دارد ، من فکر مى کنم بخش پیچیده و مبهم این دنیا یا این فضا "بخش دوستى هاست " . دوستى هایى که بر مبناى افکار و نوشته ها صورت مى گیرد اما از شکل ،ظاهر و باطن اثر و خبرى نیست . دوستى هاى نادیده به قول از عشق چیزی بگو ، یا دوستى مدرن مجازى مى توان نامید . اما یک حساسیت بیش از لزوم با این دوستى ِ مجازى دارم ! دوستى مجازى.. نمى دانم اما یک اصطلاح شفافى نیست . دوستى به همان اندازه نوشته هاى من ، و نوشته هاى تو باید حقیقى و شفاف باشد و همانقدر واقعى که من و تو و شما هستیم . دوستى مرزهاى خاکى و جغرافیایى را در مى نورد ، این مرز مى تواند مرز دنیاى واقعى یا مرز جهان مجازى وبلاگ باشد . چه فرقی میکند چه یا که هستیم. مهم این است که مخلصانه همدیگر را دوست داریم، مهم این است که برای هم مهم هستیم و در غمها و شادیهای هم سهیم.  ""دوستتان دارم"" این روزها فراوان این جمله در ذهنم تکرار می شود. همه ی شما را و همه ی آنهایی را که دیده یا ندیده، شناخته یا نشناخته، آرزوی سلامتی و موفقیت من را دارند. با وجود شماها آدم اشتباه مى کند احساس ناامیدی داشته باشد. 

 

دوستى دوستى است اگر نبود که امروز اینجا و آنجا صادقانه براى رسیدن به آرمانها و تمناهاى هر کدام از دوستان دعا و ثنا نمى کرد و ایده جالب که از صمیم قلب برخاسته و صداقت و دوستى خالص را در خود گنجانده تقدیم ماها نمى کرد. دوستى اگر اینگونه نبود  خواب ها دروغ نمی گویند از واقعیت خوابها شعر نمی سرایید ٬اگر دوستى عین کبوتران و مرغکان و پرندگان خوش آواز و خوش رنگ آسمان خدا نبود اینگونه خلاق و زیبا با لنز دوربین پرنده نگر ثبت نمى شدند ، دوستى دوستى است٬ اگر نبود سکوت شبانه اینگونه از روزمرگی هایش نمی نوشت! ، اگر این گونه نبود گـــرناز درد همه اینها را اینگونه با عکسهاى که خود سخن مى گویند منعکس نمى کرد ،  اگر اینگونه نبود امروز لودیـــریا صفا و کشش نداشت ، اگر اینگونه نبود نوشته های بدیس خالی از آه و بیداد و ظلم این سرزمین بود. دوستى٬ دوستى است وقتى با طعم کاپچینو پاییزى این صفحه را ورق مى زنیم . اگر باز اینگونه نبود گوج گنو را دوست و نزدیک نمى دیدم .  

 

نیاز داریم به همدیگر ثابت کنیم که دوستى را در نه در هر قالبی بلکه در یک قالب خاص دوستی صادق و شفاف فرم دهیم و با هم دردهایمان، دعاهایمان و خوشی و ناخوشی هایمان و هزاران هزار درد مشترک را در آن بگنجانیم . 

 

امیدوارم در چنین شبهایی و شبهایی بهتر از این شبها تمام آمال و آرمانهای به ریگ رفته دوستان برآورده شود و خداوند تمام مخلوقات بشری را از آفات هر نوع بیماری مصون بدارد .

   

دوستانی هم که وبلاگ ندارند اما همیشه لطف مى کنند و مطالب من را مى خوانند، دعوت مى کنم در صورت تمایل زیر همین مطلب در قسمت کامنت ها به بازی وبلاگی و آرزوهای هر کدام در مورخه ۸/۸/۸۸ ادامه بدهند .  

 

       

                                         هبه (هدیه ی خدا ) یک واقعیت زیبا و شفاف!

 

                  

                             

 

 پ.ن۱: پست را باید آخر شب آفتابیش می کردم اما بدلایلی باید زودتر آفتابیش میکردم!  

پ.ن۲: ۸ دعا ۸ آرزو در ۸۸ - اینجا و آنجا  

پ.ن۳: و در همین باره شکلات داغ  

پ.ن۴: و در همین باره باز بندر جاسک