دل گویه های زنان مجبور٬ یک نقطه ...یک امید

 

 

بارها از درد و رنج اینها نوشته ام ٬ نوشته ام که در یک ردیف گوشه ای از خیابان ٬ یا در گوشه ای از معابر بازارها مشغول کسب کار هستند و همراه با استشمام گرد و غبار حاصل از رفت و آمد انواع و اقسام وسیله نقلیه ٬ با ریختن عرق از سر و روی آنها ٬ از ابتدای ستون فقرات تا انتها (واقعا فکر می کنید طاقت فرساست ؟)  تا چند ریالی را براى خود و فرزندانشان کسب حلال کنند . 

 

همه ما می دانیم که زنان دستفروش با حب و علاقه ی خاصی تن به این کار نمی دهند ٬ گرفته از بیوه گی و بیماری شوهر تا بی عرضه گی شوهر و فرزندان معتاد و عیاش ٬ گرفته از بدبختی و فلاکت تا بی کس و کار بودن ٬ مجبورند برای کسب حلال زیر این آفتاب گرم این روزهای هرمزگان عرق ریزان دستمال و پارچه و غیره  ٬ چند حبه انبه و انگور یا هندوانه بفروشند .  

                                     

اما واقعا شرم آور است وقتی عده ای از مردان را می بینم که از ضعیف الحال بودن این دستفروشان زن جوان یا دخترکهایی که مجبورند دستفروشی کنند ،از مجبورى آنها خیالات و توهمهایی در سر می بافند از یک سو و از سوی دیگر زنان پر وبال شکسته آزار و اذیت ماموران شهرداری را کم دارند که مردان لا ابالی هنگام خرید و فروش به فرض مثال دمپایی زنانه که زن دستفروش می گفت ۲۰۰۰ تومان مشتری می گفت ۱۵۰۰ تومان همینجا و همین اعداد باعث شد که سر آفتاب خورده اش را با جر و بحث بی معنا بر سر زن دستفروش تخلیه کند .  

 

مشاهده صحنه ی تآسف آور مشتری که ادعای مردانگی هم می کرد آنچنان با خلق کج و رفتار نابهنجارش از شخصیت یک زن و تقلیل از جایگاهش و بی پروایی از مجبوری این زن کاست که شاید مداخله دادن در جر و بحث معمولی اگر بود بی خیالی را می شد طی کرد اما هر جا که نامی از زن در میان باشد آنهم چه زنی ٬ زنانی زحمتکش و محروم از هر حقی ٬ واقعا نمی توانستم ساکت باشم

  

با دیدن این صحنه سوالاتی برایم مطرح شد که اگر این نحوه نگرش و اندیشه های مردم نسبت به زن باشد آیا می توان هنوز به مقام و جایگاه زنان ارج نهاد و بیش از این شخصیت و جایگاهشان را دچار انزجاز نکنیم  ؟ کدام نوع از بشر هنوز می تواند امید داشته باشد که روزی نگاه درآمد اقتصادی زنان برابر و مساوی با مردان خواهد بود ؟و با این اندیشه و نگرش آیا عدالت اجتماعی- تامین امنیت برای زنان دستفروش فراهم خواهد شد ؟

 

                                    

 

  

 

 

پ.ن: زن می گفت ...زنانی هستند ضعیف الحال تر از من ٬ چه توقعی می توانیم داشته باشم، و از چه کسی توقع داشته باشیم ...این هم قسمت زندگی ماست که باید رنج و درد را سهم ببریم .!