از اینجا تا بی انتهایی تو

 

مرا چه به تنهایی و سکوت ؟

نقاشی می کشم .
دنیای وارونه ام را ،
از اینجا تا بی انتهایی تو .
رنگ در طرح .
بوسه ای بر باد .
درختی در آغوش خاک .
آسمانی بی ماه .
طبیعتی برهنه
و من .
چشمانم حکایت ها دارد ...
مرا چه به تنهایی و سکوت ؟
زندگی باید 

(آخرین قطعه ی نوشته شده از سحر رومی)

 

بابونه عزیز جمله ای که برایم نوشته بودی هنوز در ذهنم مانده ٬ نوشته بودی فقط می‌خوام بگم بعضی از اتفاقات همینجوری الکی پیش نمیاد شاید خدا اینطور خواسته.  منم میگم که به قانون خدا اعتقاد و پایبندم . الان هستیم ...لحظاتی بعد نیستیم . الان خوشحالیم لحظاتی بعد غمگین . حزن و اندوه شادی و غم ...همه از اراده اوست .   

 

 میگویند همه ما مسافرانی هستیم که روزی پا به این کره خاکی میگذاریم و روزی هم چمدان سفر می بندیم. باور دارم که همین است ...میهمانانی هستیم که چندین صباح را در این دنیا موقتی بسر می بریم ...    

 

درست است وقتی می گویند زندگی به همین سادگیهاست...تو یک لحظه بدنیا میاییم و در یک لحظه از این دنیا فارق میشیم. بسیار ساده ... می گویند که عمر آدمی کوتاه است اندازه یک پلک زدن یا آه است .  

  

باور کردنش برایم سخت بود.... مرگ یک وبلاگ نویس ندیده ٬یک دوست از دنیای مجازی ٬مرگ عزیز از دست رفته سحر رومی  . آشنایی من با مرحومه از اوایل وبلاگ نویسی شروع شد  ایشان از جمله کسانی بودند که در آغاز وبلاگ نویسی با جملات زیبایش با گفتن و صحبت کردن از صبر ٬ اراده ٬ تلاش...به من روحیه میداد ..روحیه نوشتن ..روحیه فعال بودن در عرصه وبلاگ نویسی و هزاران هزار حرفهایی از تنهایی و سکوت در قالب شعرهایی که در وبلاگش می نوشت ...    

   

فقط میتونم بگم که خواندن فاتحه روحش را شادتر خواهد کرد . خدایا به خانواده اش صبر و استقامت عنایت بفرما .